تقدیر من از روز ازل در به دری بود
از عشق تو سهمم به همین مختصری بود
چون تُندر ابر دل تو شعله ن شد
مژده به دلم داد که عشقم ظفری بود
یکباره تو رفتی نشدی همدم و دلدار
گویا به سماء ابر تو زیبا گذری بود
باران وفا بند بشد یکشبه بر من
غفلت که نمودم پی شب بد سحری بود
بد عهدی تو خرمن دل را به فنا داد
راه من و تو حیف که راه هدری بود
بر شعر "کیان" خرده مگیر ای مه دوران
هذیان دلم دان و که این هم اثری بود
کیان تبریزی
سوم مهرماه 98
درباره این سایت