گفته بودی عشقمان هر روز بهتر می شود
قصه ی نقل جدایی یکشبه سر می شود
من تحمل کردم و عمر جدایی سر نشد
بس کدامین لحظه ای دنیای دیگر می شود ؟
رنج و اندوه دلم سنگین و طاقت طاق شد
کی ؟ همه اندوه سینه از دلم در می شود ؟
با تو بودم همچو گل در باغ عشق و عاشقی
حیف از این گلهای عشق درغنچه پرپر می شود
من که بی تاب توام ای اسوه ی زیبا رُخان
آتشی جانم فتاده بی تو اخگر می شود
عشق چون قایق بود بر روی آب موج دار
گاه طوفان می رباید آب از سر می شود
تو " کیان " پروا مکن از عاشقی شعر سرا
چون غزل هایت چنین همواره ازبر می شود
کیان تبریزی
22 اردیبهشت 98
درباره این سایت